روح‌سوار

یادداشت‌های روح‌الله شهسوار

Month: October 2013

  • روزنامه‌نگارِ بی‌طرف فروشنده است

    از یک جایی به بعد، من علاقه ام برای نوشتن در سایتهای خبری-تحلیلی را از دست دادم. نه اینکه حالا آنها تمایل زیادی به یادداشت های من داشته باشند. اینطور هم نبود. اما همان مقدار ذوقی که دیگران (به خصوص یک جوان) هنگامیکه یادداشتش در یک رسانۀ «معتبر» چاپ می شود را هم از دست…

  • آدم ها | احمد غلامی – ۱۳۹۲

    در برگ یکـُم، اولین برگ از کتاب (رمان، مجموعه داستان، نمایشنامه و…) را می شنویم این نسخه را در کافه تریای دانشگاه می خواندم که ناگهان یکی از هم دانشگاهی ها (پولین) رسید. سلام و احوالپرسی کردیم و تعارف کردم که بنشیند و بقیه اش را خواندم. موسیقی متن: هنوز دیروز، از شارل آزناوار  

  • «پیش‌درآمد»٬ کاری تازه و خاطره‌انگیز از علی عظیمی

    به تازگی کاری فوق‌العاده از علی عظیمی داغِ داغ نشریده شده که ترانه٬ موسیقی و ویدئو همه عالی‌اند. ترانه‌اش حال و هوای شخصی‌ ماست ویدئو‌اش روایت شیدایی و شیدایان در سینمای ایران. انگار با دو اثر متفاوت روبرو هستیم. وقتی موسیقی خالی را گوش می‌دهیم با یک روایت سر تا پا شخصی روبرومان می‌کند؛ رویاها٬…

  • درباره‌ی «بحران سه‌گانه‌ی جمهوری» از «فاطمه صادقی»

    درباره‌ی «بحران سه‌گانه‌ی جمهوری» از «فاطمه صادقی»

    در حق انقلاب ۵۷ ستم‌های فراوانی شده است. چه از سوی نیروهای مبارزی که فرادی انقلاب جنگ قدرت را جایگزین حرکت در راستای آرمان‌های وعده داده شده به مردم کردند٬ چه از سوی آن جناح از انقلابیان که دست آخر حاکمیت سیاسی را قبضه کرد و دیگر رقیبان را از میدان منازعه حذف کرد یا…

  • دیدار با اریک کانتونا

    همین الان٬ ده قدم آن‌طرف‌تر٬ اریک کانتونا با همسر باردارش ایستاده‌اند٬ در میدان شَتله٬ و من ده قدم این‌طرف‌تر٬ منتظر «کَمی» دوستم‌ام که نیم ساعت دیر کرده‌است. می‌بینم اریک کانتونا مثل شیر از تاکسی پیاده می‌شود٬ دست همسرش (رشیدا برانکی٬ بازیگر سینما و تئاتر فرانسه که از پدر و مادری الجزایری در پاریس به دنیا…

  • زندانیانی بیرون از زندان | بررسیِ گسترشِ منطق زندان به بیرون از آن‌جا

    یکی از وبلاگ‌نویسان محافظه‌کار نزدیک به جریان احمدینژاد که مدتی را در زندان سپری کرده در وبلاگش نوشته: “در زندان حالم خیلی بهتر بود. با آنکه محبوس بودم و از بسیاری از امکانات محروم، اما تا جایی که غصه[ی] بیرون را نمی‌خوردم حالم آنقدر‌ها بد نمی‌شد. حالا که بیرونی شده‌ام با واقعیت طرف هستم، و…