آقای محمود احمدینژاد از آقای حسن روحانی رییس جمهوری اسلامی ایران طی نامهای درخواست کرده تا برای روشنگری درمورد گزارش صد روزهی آقای رییسجمهور که به گفتهی او «بر “پایه” انتساب عناوین غیرمنصفانه و بیپایه به دولتهای نهم و دهم شکل گرفته بود»، با وی « در فضایی کاملا دوستانه و صمیمانه» به مناظره بنشیند.
او همچنین فرصت را غنیمت شمرده و با اشاره به انتخابات گذشتهی ریاستجمهوری که به گفتهی او «در شرایطی که دولت دهم در فقدان نمایندهای از خود در رقابت انتخاباتی و مالا [مآلاً] پاسخگویی-آماج حجم سنگین و گستردهای از اتهامات و انتقادات ناروا بود» یادآوری کرده که در آن صحنه هم نمایندهای برای دفاع از خود و دولتاش نداشته است. اشارهی غیرمستقیم احمدینژاد به ردصلاحیت اسفندیار رحیم مشایی ، یار غار و همقطارِ قدیمیاش است.
اجازه بدهید من هم از این فرصت استفاده کنم و چند نکته را به آقای احمدینژاد و هوادارانش، بویژه آن عدهای که در روز تولد ایشان جلوی خانهشان گردهمآیی سیاسی-تولدی تشکیل دادند، یادآوری کنم.
اول اینکه کمتر کسیاست که در ایران خاطرهی خوشی از مناظره با آقای احمدینژاد داشته باشد. ایشان با بینزاکتیای که خاص خود ایشان است، در طول مناظره با آقایان موسوی، کروبی و رضایی انواع و اقسام آداب نزاکتی و خط قرمزهای اخلاقی، دینی و عرفی جامعهی ما را زیر پا گذاشت و آشوبی به پا کرد که تا به امروز گریبان مردم ما را رها نکرده. هرچند که ایشان فکر میکرد با به راه انداختنِ آن آشوب، بازی باختهی انتخاب را به برد تبدیل خواهد کرد، اما گذر زمان نشان داد که وی بازندهی بزرگ آن ماجرا بوده است. امروز او هم اعتبارش در بین جامعه بیشتر از پیش از بین رفته و هم با اردنگی از حقلهی حلقه به گوشانِ قدرت به دور انداخته شده است. به طوری که کسی که ادعا میکرد همهی مستضعفان جهان به او دل بستهاند، امروز ورزشگاه آزادی که هیچ، حتی محلهی نارمک هم برایش بسیج نمیشود.
دوم اینکه آقای احمدینژاد در طی سالهای پس از خرداد ۱۳۸۸، بارها و بارها در رسانههای دولتی و تریبونهای عمومی، کسانی که در قلب بخش زیادی از مردم جای دارند و به گردن کشور و انقلاب حقی دارند را مورد اتهامهای «غیرمنصفانه و بیپایه» قرار داد. کسانی که مجموع رایشان چندین برابر رایهای تقلبی احمدینژاد میشود. از دولتهای موسوی و هاشمی و خاتمی گرفته تا مجلسهای کروبی و ناطق نوری، هم نهادهای عمومیای که زیر نظر این افراد بوده و هم خودِ آنها را مورد حتاکی قرار داده است. آیا ایشان که امروز اینگونه مظلومانه به رییسجمهور نامه مینویسد، آنروزها یادش نبود که فضایی برای پاسخگویی آن آدمها فراهم آورد!؟ آیا نمیدانست کسانی که او بر موج سرکوب آنها سوار شده – و البته عدهای دیگر در این موج از احمدینژاد سواری گرفتند – هیچ ابزاری برای دفاع از خود ندارند؟ آیا یک بار برای ظاهرسازی هم که شده، ایشان چشم به روی وضعیت غیرقانونیای که به میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد تحمیل شده است باز کردند و آن را بازتاب دادند که امروز خواستار اجرای انصاف و عدالت در مورد خودشاناند؟
همانطور که اشاره کردم، کسی از مناظره با آقای احمدینژاد خاطرهی خوشی ندارد. اجازه بدهید حقیقتی که تا کنون کمتر در رسانهها به آن پرداخته شده است را بازگو کنم تا با سرشتِ غیراخلاقی این آقای مظلومنما بیشتر آشنا شویم. من با یک واسطه از شخص میرحسین موسوی شنیدم که در جریان مناظره، آقای احمدینژاد عکس خانم رهنورد را به طوری که در تیررس دوربینها نباشد، با حالتی زشت و ناپسند به او نشان میداده و تهدید میکرده است. دقیقن به همان شکل و ادایی که موسوی در مناظره با کروبی به صورت سربسته به آن اشاره کرد. جالب اینجاست که مجری برنامه هیچ واکنشی نشان نمیداده و در یک حرکت هماهنگشده دوربینهای تلویزیون هم این صحنهها را در قاب خود قرار نمیدادند. گویا برنامه این بوده که با این حرکت آقای احمدینژاد تمرکز روانی آقای موسوی را برهم بزند و وی را عصبی کند تا بتواند جریان مناظره را از آن خود بکند. اما میرحسین خودداری میکند و در مقابل آن حجم از دروغ و تزویر و بیاخلاقی، به جز اندکی لغزش زبانی واکنشی دیگر از خود بروز نمیدهد. به گفتهی برخی از اقتدارگرایان، اصلن برنامه این نبوده که احمدینژاد عکس خانم رهنورد را جلوی دوربین بگیرد. بلکه هدف فقط هدایت میرحسین به سمت پرخاشگری بوده است. اما در نهایت این احمدینژاد است که عنان از کف میدهد و از خود بیخود میشود و آن خطای بزرگ را مرتکب میشود. مابقی ماجرا را همه دیده و تجربه کردهایم.
حالا پیشنهاد من به آقای احمدینژاد این است که ایشان به ازای همهی این چهار سال، عوض مناظره با روحانی، دستکم یک مناظره به میرحسین موسوی بدهکار است و تا این بدهیاش به او و مردم را ادا نکند صلاحیت مناظره با رییسجمهور را ندارد. پس بهتر است ایشان با توجه به اینکه عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام است و رسالت گسترش عدالت و دادگری را بر گردن خود میداند، تلاش کند تا طی مناظرهای حساب و کتاب قبلیاش را با میرحسین موسوی ـ رییسجمهور قانونی بین سالهای ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ ـ تصفیه کند تا بعد نوبت به رییسجمهور فعلی کشور برسد.
مرسی بابت بلاگ گردانی
سلام متن رو خوندم اما چند نکته 1 در نوشتار شما رگه های احساسی زیاد دیده میشه و منطق کلام شما را تحت تاثیر قرار داده 2 اگر خواستار گسترش نقد عالمانه و عقلانی هستیم باید فضای این نقد را فراهم کنیم اینکه با گذاشتن شرطهای عجیب و تخیلی توجیه گر عدم مناظره باشیم3 مسلم این است که امروز سطح احمدی نژاد با روحانی یکی نیست و اصولا مناظره بین ان دو حرفی ست بی ربط ! اما دولت با تدبیری مشخص می توان ضمن پاسخ مثبت به این درخواست کانال مشخص و کارشناسی براب نقدهای عالمانه ایجاد کنه 4 در اخر بعضی از گزاره های خبری شما در متن اشتباه مسلم بود هر چند من از نوع حرکات احمدی نژاد در مناظرات 88 دفاع نمی کنم اما نباید فراموش کرد اقای موسوی و کروبی و کمتر از انها رضایی هم کم تهمت نزدند و کم توهین نکردند اینکه اقای موسوی اول از همه اسم محصولی را اورد از دید شما مهم نیست!!! البته نباید فراموش کرد اقای موسوی در ان مناظره کذایی مغلوب شد اما نه فقط بخاطر نوع کلام احمدی نژاد بلکه عصبیت افراطی و تعصبهای بسیار زیاد که متاسفانه در رفتارهای احساسی و غیر منطقی بعدی هم قابل دیدنه بگذریم به نظر من بخت با موسوی و یارانش همراه بود که رای نیاوردند تا ببیند در پس انسان عجول و احساسی و متعصبی مثل موسوی چه اتفاقات بدتری از احمدی نژاد خواهد افتاد الله اعلم
بدترین زجر برای یکی مثل احمدینژاد فراموشی است . مثل سلبریتی که هر از گاهی جنجالی مب آفریند تا سر تیتر خبرها باشد قصد و هدف احمدینژاد هم از این کار دقیقا همین بوده . پس شما با نوشتن مطلب اونو در رسیدن به هدفش یاری نکنید تا هر چه بیشتر و بیشتر به حاشیه بره.