روح‌سوار

یادداشت‌های روح‌الله شهسوار

وبلاگ؛ بازگشت همه به سوی اوست ( + بازاریابی برای بلاگـ ـردان)

خوابگردِ بزرگ بازی‌ای در جان اهل وبلاگ انداخت که وسوسه‌اش «آتشی در پیر و در برنا نهاد»؛ از همین رو بود که «مجمع دیوانگان» مرا به این بزم و بازی فراخواند.*

***


10414656_225672294310105_5647751098877669612_n

۱- من ۵ تا فرزند دارم.

بزرگه‌اش «روح‌سـوار» است که بارِ درگیری‌های سیاسی و اجتماعی من را به دوش می‌کشد و به تازگی ۱۰ سالگی‌اش را جشن گرفته‌ام. «نگاه‌های ایرانی» (Regards Persans) اما فرزند فرانسوی‌زبان‌ام است. هرچند که نسبت به روح‌سـوار خیلی کم‌کارتر است، اما بازتاب درگیری‌های سیاسی و اجتماعی من درباره‌ی ایران را در بلاد فرنگ به دو می‌کشد. هرچند که یک خواهر کوچک‌تر و تنبل‌تر هم به نام «RoohFrance» دارد که او هم به فرانسوی جنبه‌هایی از زندگی‌ام را بازتاب می‌دهد.

آخرین فرزند اما همین «روح‌نامه» است. به دنیا آوردم‌اش تا باهم فیلم و سریال ببینیم، کتاب بخوانیم، سایت‌گردی کنیم و خلاصه آن چیزهایی که برادر بزرگترش نمی‌تواند یا نمی‌خواهد را این دخترک انجام دهد. آخر «روح‌سوار» ف.ی. ل .ت ـ ر است و در ایران دسترسی به آن نزدیک به غیرممکن است. اصحاب سیاست حال و احوال دور زدن آن پاسبان بداخلاق را دارند، اما اهالی فرهنگ و ادب از این حال‌ها کمتر دارند. اگر در دسترس نباشی زود فراموش‌ات می‌کنند. «روح‌نامه» خانوم  می‌خواهد برای این جماعت باسواد اما بی‌وفا دلبری کند. هرچه می‌گویمش که فایده ندارد، به گوشش نمی‌رود. شاید بزرگتر که شد خودش فهمید. شاید هم این منم که استعداد اغواگری‌اش را دست‌کم گرفته‌ام. که می‌داند!؟

یکی دیگر هم است که صدا دارد. خارجی‌ها بهش می‌گویند پادکست و برادر دوقلوی روح‌سـوار است. او هم بازتاب یکی از شوق‌های پدرش است که گهگاه به‌روز می‌شود.

یک «فرنگنامه» هم داریم که گروهی از دوستان به صورت دسته‌جمعی راه می‌بریم‌اش. وبلاگی گروهیست که از از تجربه‌ی زندگی در چهارگوشه‌ی فرنگستان می‌گوییم.

۲- شاید نزدیک به دو سالی می‌شود که (اگر اشتباه نکنم) برای هیچ سایتی ننوشته‌ام. من هیچ وقت روزنامه‌نگاری حرفه‌ای نبوده‌ام. با اینکه از سال ۸۰ به نوشتن برای روزنامه‌ها روی آوردم، اما اکثر این دوران را رایگان می‌نوشته‌ام. آن دستمزدهایی هم که گهگاه می‌گرفتم شوخی‌ای بیش نبوده‌اند. از هنگام کوچ به فرنگ هم که هرگز به خاطر نوشتن دستمزدی نگرفته‌ام. یک روز با خودم گفتم «مگر دیوانه‌ای که برای فلان و بهمان سایت می‌نویسی؟». پاسخ آمد «آری! اما بساط دیوانگی را ببر در سرایی دگر پهن کن.» اول اینکه مخاطب این سایت‌ها خواننده‌ی من نیست. یعنی من برای آدم‌های محترمی که به این سایت‌ها سر می‌زنند نمی‌نویسم. مخاطب من کس دیگری‌ست. کسی که شاید این سایت‌ها را هم می‌خواند. اما پاتوق او جای دیگری‌ست. زبان من این زبان نیست. تابلوی من هم همچنین، با این تابلوها نمی‌خورد. حرف‌های من همانقدر که روشن و روراست است، ناجور است با آن فضای فرهیخته. خلاصه اینکه قانع شدم که در وبلاگ‌(های) خودم و برای خواننده‌های آشنای نادیده‌ی خودم بنویسم. این شد که به وبلاگ بازگشتم؛ چرا که بازگشت همه‌ی ما به سوی اوست.

۳- تجربه‌ای در فرانسه داشتم که برایم بسیار جذاب و الهام‌بخش بود. یعنی آن آرزویی که فکر می‌کردم ناممکن است، در روز روشن دیدم. همین سایتی که در آن می‌نویسم، بخش عمده‌ای از محتوای آن دسترنج مجموعه‌ای از وبلاگ‌هاست که در یک سایت گردهم آمده و از پربیننده‌ترین و معتبرترین سایت‌های این بلاد به شمار می‌آید. همین شد که در نهایت آس و پاسی «بِلاگـ ّـردان» را راه‌انداختم تا بلکه بَلاگردان وبلاگ‌ها باشد. هنوز آسته آسته می‌رود و به کمک جمعی از دوستان داوطلب رونق دارد. اما برایش برنامه‌هایی در سر داریم. هیچ عجله‌ای هم البته نداریم. تاریخ ادامه دارد و دنیا همین فردا به پایان نمی‌آید. (هرچند که ممکن است که عمر ما همین لحظه به سر برسد.)

در وبلاگستان فارسی به اندازه‌ی همه‌ی سایت‌های فارسی‌زبان مطلب خوب و مفید تولید می‌شود. منتها این محتواها پراکنده‌اند و نیاز دارند تا یک جایی یک‌کاسه شوند. هیچ نهادی البته نیست که متولی این کار بشود؛ و چه بهتر ! اگر می‌خواهیم کاری کارستان از آب در بیاید، باید این جامعه‌ی چندصدنفری وبلاگستان فارسی آستین بالا بزند. ما یک گوشه‌ی کار را برداشته‌ایم و تا الان تعدادی از نویسنده‌گان و خواننده‌گان این وبلاگستان شیرین، اعلام آمادگی کرده‌اند. حالا من هم رندی می‌کنم و با بهره‌گیری از همین فرصتی که خوابگرد بزرگ پیش روی‌مان گذاشته تک تک شما را به همکاری با این پروژه دعوت می‌کنم. 

باشد که رستگار شویم.

***

راستش این یادداشت را که می‌آغازیدم فکرش را نمی‌کردم تهش به بلاگ‌گردان برسد. به پیر و پیغمبر نمی‌خواستم حرفش را اکنون و اینجا وسط بکشم. اما خب همانطور که شمای وبلاگ‌نویس بهتر از من می‌دانی، آغاز یک پست با خودت است، اما پایانش با تو نیست. «خود راه بگویدت چگونه باید رفت.» 

اما حالا که حرفش وسط آمد و چنانچه شما علاقه‌مند همکاری هستید، پرسشی دارید و یا می‌خواهید خداقوتی بگویید، با این ایمیل تماس بگیرید : contact{at}bloggardan{noghteh}com

 

بسیاری از اهل وبلاگ تا کنون در این بزم و بازی قلم و کیبورد چرخانده‌اند. من هم از وبلاگ‌ها و وبلاگ‌نویسان زیر دعوت می‌کنم تا چراغی روشن کنند:

حمزه غالبی

صبا صاد

ندای امروز

نیکوماخوس

فیلم جستار

جزیره در کهکشان

و هبوطستان

* از آرمان امیری پوزش می‌خواهم که روح‌سـوار را دعوت کرده بود، اما من با روح‌نامه آمدم. خب روح‌سوار هم نام فرزند بزرگم است و هم لقب خودم.

4 responses to “وبلاگ؛ بازگشت همه به سوی اوست ( + بازاریابی برای بلاگـ ـردان)”

  1. خوابگرد avatar

    ممنون ام که نوشتی روح‌الله عزیز.
    نویسا بمانی!

  2. خوابگرد avatar

    ممنون ام که نوشتی روح‌الله عزیز.
    نویسا بمانی!

  3. آرمان avatar

    اختیار دارید رفیق جان. لطف‌اش هم دوچندان شد.

  4. آرمان avatar

    اختیار دارید رفیق جان. لطف‌اش هم دوچندان شد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *