اولین چیزی که ما ایرانیان را تشویق به دیدن سریال «آن شب» می‌کند، بازی پیمان معادی است. دست‌کم این مهمترین انگیزهٔ من بود. اما با دیدن اولین قسمت از این سریال، فهمیدم که The night of  (ساخت شبکهٔ HBO) یکی از بهترین سریال‌هایی است که در چند سال اخیر ساخته شده است. برای خوره‌های سریال همین چند جمله بس که «آن شب» را می‌توان ادامه‌ٔ The Wire  و OZ  دانست. اولین – و شاید بهترین – سریال‌هایی که در دههٔ نود میلادی توجه نخبگان را به خود جذب کردند. تا امروز که غول‌های دنیای سینما همچون دیوید فینچر، اسپیلبرگ، سودربرگ و البته خیلی پیشتر از آنها دیوید لینچ پا به دنیای سریال‌سازی گذاشتند.

سازندهٔ «آن شب» هم البته سابقهٔ پررنگی در سینما دارد. کارنامهٔ سینمایی استیون زایلیان سنگین و رنگین است. هانیبال، ماموریت غیر ممکن، گنگستر آمریکایی، فهرست شیندلر، دار و دسته‌های آمریکایی، مترجم و دختری با خالکوبی اژدها از جمله فیلم‌هایی هستند که زایلیان فیلم‌نامهٔ آنها را نوشته است. او همچنین نویسنده و کارگردان همهٔ مردان شاه است. با این همه شاهکار، زایلیان حالا دست به ساختن یک سریال قوی، چه از لحاظ محتوا و چه از لحاظ تکنیک زده است. او البته این سریال را با الهام از یک سریال انگلیسی به نام «عدالتِ مجرمانه» Criminal Justice می‌سازد.

توجه !!! ممکن است از اینجا به بعد بخشی از داستان برود.

ماجرای «آن شب» از یک شب نیویورکی آغاز می‌شود. «نصیر» که خودمانی‌ها «ناز» صدایش می‌کنند، جوانی آمریکایی از والدینی پاکستانی تاکسی پدرش (با بازی پیمان معادی) را کش می‌رود تا به یک مهمانی شبانه برود. اما در راه مهمانی ناخوانده، دختری خوش بر و رو سوار تاکسی می‌شود و از او می‌خواهد تا او را به خانه‌اش، آپارتمانی مجلل در منهتن برساند. در بین راه رابطه‌ای بین این دو برقرار می‌گردد که مسیر زندگی پسر را عوض می‌کند. مسیری که بلافاصله به زندان ختم می‌شود.

سریال می‌خواهد نشان بدهد که این سرنوشت اتفاقی نیست و از قضا بسیاری از تکه‌های این پازل از پیش برای جوان پاکستانی‌الاصل ساخته و پرداخته شده است.

16_peymanmoaadi

بخش‌هایی از ماجرا :

بازنماییِ وضعیتِ تبعیض‌آمیز سیستم قضایی، از دادگاه و ورند دادرسی گرفته تا وضعیت زندان‌ها، بخش عمده‌ای از «یک شب» را تشکیل می‌دهد.

برخورد پلیس، دادستان و وکیل‌ها با موردهای جنایی زیر زره‌بینِ سازندهٔ «آن شب» قرار می‌گیرد. این افراد که قرار است از عدالت در جامعه پاسداری کنند، چنان سر پرونده‌ها چانه و چونه می‌زنند که انگار درحال معامهٔ باقالی‌اند. مکالمهٔ وکیل «ناز» با دادستان هیچ فرقی با مجادله و چانه زدن قهوه‌خانه‌ای با شریک‌هایش برای خرید سهم او از تاکسی ندارد.

در یک قسمت، جوان سیاه‌پوستی که به دزدی متهم شده است، به قاضی شکایت می‌کند که :

«چرا برای من سه سال بریدی برای اون یهودی‌یه (که البته خوش‌لباس است و خیلی مودبانه با قاضی صحبت می‌کند) یک سال؟ چرا دادرسیِ ما برابر نبود؟»

قاضی جواب می‌دهد :

«اگه دادرسیِ یهودی می‌خوای برو جرم یهودی بکن.»

یکی از شخصیت‌های جذاب این سریال فِرِدی است. همان بازیگر نقش عمر در The Wire است. فِردی در زندان به ناز می‌گوید :

«میدونی کدوم کتاب بیشتر از همه در زندان قرض گرفته شدن؟ «هنرِ جنگ» که دلیلش روشنه. «آن سوی نیمه‌شب» هم که اونم دلیلش روشنه. اما می‌خوای بدونی چطور اینجا زنده بمونی؟ این را بخون : «آوای وحش». مردی که به سگ تبدیل می‌شه وهرچی که لازم داری را بهت یاد می‌ده.»

ناز کتاب را به فِردی پس می‌ده و می‌گه :

«ممنون اما من خوندمش.»

در ادادمه‌ٔ همین مکالمه، فِردی به ناز می‌گوید :

«من می‌تونم بهت کمک کنم که زنده بمونی. زنده موندن در اینجا به این بستگی داره که با کی متحد باشی.»

بخش‌های پایانی فصل اول این سریال حول همین مفهوم «مبارزه برای بقا» می‌گردد. ناز نشان می‌دهد در فهم این مسئله بسیار باهوش است و به زودی قانون‌های بقا، چه بیرون و چه درون زندان را یاد می‌گیرد.

باید منتظر فصل دوم این سریال بمانیم تا هم ببینیم که ناز در کشاکش بقا به کجا می‌رسد، و هم پیمان معادی را که تا اینجا حضور قابل قبولی از خودش به نمایش گذاشته است را بیشتر ببینیم.

Previous post تحریفِ غ‌ـرب برای تحقیرِ خود
Next post پایانِ سارکوزی؛ پروازِ فیون – بازهم شگفتی در انتخابات فرانسه

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *