اگر هنوز در تعطیلات نوروزی بسر میبرید و یا اینکه در فرنگ درمیانهٔ تعطیلات عید پاک هستید و برای روزهای پایانی این تعطیلات دنبال سریالی میگردید که مشغولتان کند، من «این ما است» را پیشنهاد میکنم.
«این ما است» ( this is us ) بنظرمن یکی از بهترینسریالهای چند سال اخیر است. علاوه برخوشساخت بودن، داستانش هم متفاوت است. برخلافِ سریالهای خوبِ ده-پانزده سال اخیر، چهارچوب اصلیِ داستان این سریال خیلی خفن و خارقالعاده نیست. سناریو بیشتر به فیلمهای بالیوودی شبیه است و ماجرای یک زوج جوان را بهنمایش میکشد که ناگهان سهقلو بچهدار میشوند. سریال بصورت موازی زمان گذشته که از بچهدار شدن این زوج آغاز میشود را با زمان حال، یعنی ۳۶ سال بعد، دنبال میکند.
این سریال ماجرای رابطهٔ فشرده و غنیِ احساسی در یک خانوادهٔ مدرن و غیرمعمول است. غیرمعمول برای ۴۰ سال پیش، اما کم و بیش معمولی در دنیای امروزی. «رابطهٔ احساسی» مرکزِ ثقلِ «این ما است». سریال سعی میکند با رویکردی پیشروانه، آشتیای بین نقشهای سنتی (پدر، مادر، همسر، خواهر، برادر، داماد، عروس) با وضعیت مدرن بقرار کند. یعنی مثلن نشان بدهد میتوان هم پدری روشنفکر بود، اما همزمان نقشی حمایتگر برای همسر و فرزندان داشت، و یا مادری فمینیست بود، اما سرشار از فداکاری برای فرزندان بود. به بیان دیگر، این سریال بهجنگ مردانگی و زنانگی نمیرود، بلکه سعی میکند جنبههای مثبت هرکدام را در خدمت زندگیای مدرن و همزمان احساسی بازتعریف کند، بدون اینکه در دام چهارچوبهای تحمیلگر و متصلبِ دنیای قدیم گرفتار شود.
برای من که یک برادر دوقلو دارم این سریال مملو از لحظههای نوستالوژیک است. اما فکر میکنم برای همهٔ آنهایی که لحظههای خوشی را با والدین و یا خواهر و برادرانشان گذراندهاند، این سریال سرشار از صحنههای خاطرهانگیز است. «رابطهٔ احساسی» محور اصلی این سریال است. من تا بحال هیچ سریالی ندیدهام که اینقدر سرشار از لحظههای احساسی باشد و به این خط روایی وفادار بماند. به نوبهٔ خودم در بسیاری از قسمتهای این سریال قطرهاشکی از چشمم جاری شده است بدون اینکه غم بر دلم چیره گردد. سازندگان این سریال توانستهاند تا کنون در طول این دو فصل، با ماجراهای پرتلاطم این ریتم و ضربآهنگ را حفظ کنند. شاید همین دلیل اصلی موفقیت این سریال و جایزههای پرتعدادی باشد که از آن خود کردهاند.
در هشت و اندی سال گذشته که از خانواده دور هستم، تلاش کردهام تا در دامِ غمِ دوری گرفتار نشوم و زندگیای رو به جلو و نه نگاه به عقب داشته باشم. به رغم این رویکرد اما، دیدن دو فصل از سریال «این ما است» این واقعیت تلخ را به رخم کشید که بهناگهان از خانواده و دوستان نزدیک و خاطرههای بیشمار با آنها بریده شدهام و زندگی بدون اینها چقدر میتواند تهی و بدون معنا باشد. هرچند که میشود بخشی از آن را با رابطههای جدید بازسازی کرد، اما جای خیلی چیزها را به نمیشود پر کرد و تلاش برای چنین کاری، میتواند تلاشی بیهوده باشد. پس بهتر است هوشمندانه و شجاعانه با کمبودِ آنها کنار آمد و در زندگی پیش رفت.
جنبشِ مدرنیته در ابتدا در برخی از جامعهها این شرایط را بوجود آورده بود که ازدواجهای از پیش برنامهریزیِ شدهٔ سنتی کم و بیش جای خود را بدهند به رابطههای ناب و عاطفی مبتنی مبتنی بر عشق دو فرد. اما ریتم ماشینی و متلاطم دو-سه دههّ اخیر که کموبیش در تمام دنیا گسترده شده است، این وعدهٔ مدرنیته را با چالشی جدی روبرو کرده است. زندگی مدرن حتی مفهومهای قدیمیای مثل «برادر و خواهری» را با بحران روبرو کرده است. سریال «این ما است» تلاش میکند به جنگ این وضعیت برود و «رابطهٔ احساسی» را بعنوان یک آلترناتیو دربرابر «رابطهٔ معقول» عَلم کند. بنظرم این مجموعه تا بحال موفق بوده است نشان بدهد که این نوع از رابطه چطور میتواند کامیاب و موثر و سرشار از معنا باشد.