در هژده ماهی که ترامپ در قدرت است، رابطهٔ «فرا-اطلس» [note] این اصطلاح اشاره دارد به اتحاد استراتژیک بین اروپا و آمریکا که در دو سوی اقیانوس اطلس قرار گرفته اند.[/note] بدتر از هر زمانی بوده است. اروپا اما هنوز در شُکِ ناشی از این وضعیت، برای تعیین راهبردش با مشکل روبرو است.
تبادل توییتری بین والتر روسل مید، تحلیل‌گر مسایل بین‌اللملی و نزدیک به ترامپ از یک طرف و ژرارد آرنو، سفیر فرانسه در آمریکا از طرف دیگر این شکاف بین دو متحد قدیمی را به خوبی نمایان می‌کند.
روسل مید در توییترش می‌نویسد :

«دلیل اصلی تنش (بین اروپا و آمریکا) به این امر برمی‌گردد که متحدان اروپایی ما انتظار دارند که ایالات متحده دنیا را مثل آنها ببیند.»

سفیر فرانسه در آمریکا بلافاصله در توییترش به او پاسخی جالب‌توجه می‌دهد. او تنها جای فاعل و مفعول را در توییت مخاطب آمریکایی‌اش جابجا می‌کند و پاسخ می‌دهد :

« دلیل اصلی تنش (بین اروپا و آمریکا) به این امر برمی‌گردد که متحدان آمریکایی ما انتظار دارند که اروپا دنیا را مثل آنها ببیند». او بلافاصله می‌افزاید : «به دلیل تحریم‌های آمریکا، شرکت نفتی توتال (فرانسوی) فعالیت‌هایش در ایران را به تعلیق درخواهد آورد. یک شرکت چینی جایگزین توتال می‌شود. من مطمئنم که حتما منطقی پشت این سیاست است.»

همین تبادل کوتاه نشان می‌دهد که از زمان روی کار آمدن ترامپ، شکاف عمیقی در ارتباط این دو متحد اصلی پیش آمده است. اتحادی که پس از دو جنگ جهانی به مرور بر دنیا مسلط شد، امروز دارد وارد فاز جدایی و تضاد منافع می‌شود. مهمترین دلیل این امر این است که اروپا و آمریکا دیگر دنیا را مثل همدیگر نمی‌بینند. این واقعیت را می‌توان به وضوع در در جنگ لفظی بین روسل و آرنو دید.

این واقعیتی است که امروز هر دو رهبر بزرگ آمریکایی، ماکرون و مرکل، با آن روبرو هستند. پس از تلاش‌های امانوئل ماکرون برای «اغوا کردن» ترامپ با دعوت از او به پاریس و همچین سفر پر سروصدایش به آمریکا، رییس‌جمهوریِ جوانِ فرانسهٔ پیر، اولین ضربهٔ سختِ بین‌المللی در نخستین سال ریاست‌جمهوری‌اش را با خروج آمریکا از برجام دریافت کرد. آنگلا مرکل بلافاصله پس از ماکرون به ایالات متحده رفت که البته با استقبال سرد و حتی تحقیرآمیزی از سوی دونالد ترامپ روبرو شد. این فعل و انفعالات مرکل را به این نتیجه رسانید که هنگام اهدای جایزهٔ اروپاییِ «شارل‌ماین» به امانوئل ماکرون در سخنرانی‌اش در اکس-لا-شاپل اعلام کند که « اروپا دیگر نمی‌تواند روی آمریکا برای حفظ امنیتش حساب کند. »

برجام و آیندهٔ اروپا

اغرار به این واقعیت البته امری ساده برای رهبران راوپایی نیست. زیرا در هفتاد سال گذشته ساختار اروپا طوری توسعه یافته که روی حمایت امنیتی آمریکا حساب ویژه‌ای باز شده است. با اینحال نیمهٔ پر لیوان برای اروپائیان این است که عملکرد ترامپ اتحادی بی‌سابقه بین سه کشور اصلی قارهٔ سبز بوجود آورده است. حتی بریتانیایی که به‌عنوان حافظ منافع آمریکا در اروپا شناخته می‌شود ترجیح داد تا در کنار آلمان و فرانسه قرار بگیرد و از برجام حمایت کند.

بر آشنایان بر تحولات اروپایی پنهان نیست که برجام در واقع بهانه‌ای برای اتحاد رهبران سه کشور بزرگ اروپا است. آنها به نقش سمبلیک برجام در موفقیت یا نابودیِ دیپلماسیِ اروپایی آگاه‌اند و این مسئله البته به وضعیت داخلی این کشورها برمی‌گردد. درحالیکه اکثر کشورهای اروپایی با رشد جنبش‌های پوپولیستیِ ضداروپایی روبرو هستند، شکست دیپلماسیِ اروپایی به شکست «پروژهٔ اروپا» تعبیر خواهد شد و همچون بارانِ بنزین روی زبانهٔ ضعیف پوپولیسمِ ضداروپایی در این کشورها عمل خواهد کرد.

اوضاع از این لحاظ در اروپا به‌قدری بحرانی است که رییس‌جمهوری ایتالیا چند هفته پیش تهور به خرج داد و از تشکیل دولت جدید این کشور بصورت دموکراتیک انتخاب شده است سرباز زد، به این بهانه که تعدادی از وزیران این دولت از جمله وزیر اقتصاد به صورت مشخص با پروژهٔ اروپا دشمن هستند و قصد نابودی آن را دارند. (هرچند که این دولت بالاخره تشکیل شد، اما نخست‌وزیر مجبور شد از انتصاب وزیر ضداروپایی خودداری کند.) وقتی اروپایی‌ها با منتخبان داخلی خود اینگونه برخورد می‌کنند، عجیب نیست که در مقابل ترامپی متحد شوند که بطور علنی بریتانی‌ها را به خروج از اتحادیه تشویق کرده بود و پس از رفراندوم به آنها برای انتخاب بریگزیت تبریک گفت. از این رو می‌توان نتیجه گرفت که ترامپ به رغم میلش توانسه یک احساس اتحاد بی‌سابقه بویژه بین سه کشور آلمان، فرانسه و بریتانیا بوجود آورد. امضای نامه‌ای از سوی بیش از ۵۰۰ نمایندهٔ پارلمانهای این سه کشور خطاب به همتایان آمریکایی‌شان مبنی بر حمایت از برجام را می‌توان در همین راستا تفسیر کرد. مطالعهٔ دقیق سفر مرکل به چین و ماکرون به روسیه  (بلافاصله پس از سفر به آمریکا)‌ نیز نشان می‌دهد که آنها به این نتیجه رسیده‌اند که نباید همهٔ تخم‌مرغ‌هایشان را در سبد آمریکا بگذارند.

آیا اروپا می‌تواند پاسخی در خور به تهدید آمریکا بدهد؟

پس از خروج آمریکا از برجام، اروپا برای نجات دیپلماسی خودش به فکر تعبیهٔ راهکارهایی برای تامین حاکمیت تجاری-اقتصادی‌اش افتاده است. اما این به آن معنی نیست که اتحاد استراتژیک «فرا-اطلس» پایان یافته است. هرچند که هستهٔ اصلی اروپا مصمم است تا پاسخی جدی به تهدیدهای آمریکا بدهد، اما نباید تصور کرد که آنها به‌فکر جداییِ کامل از متحد تاریخیِ خود هستند. تحققِ چنین تصمیمی در کوتاه‌مدت بعید بنظر می‌رسد. اروپایی‌یان نه ظرفیت و نه تمایل به چنین کاری ندارند. در جهانی که بیش از پیش چند قطبی شده است، اتحادیهٔ جوانِ قارهٔ پیر خود را در برابر روسها، چینی‌ها و حتی قدرتهای نوظهوری مثل هند و کانادا آسیب‌پذیر می‌بیند. در چنین وضعیتی رهبران اروپایی دو راهبرد را پیش گرفته‌اند.

اولین راهبرد، تقویتِ ساختارِ نه‌چندان منسجمِ اتحادیه است. آنچنان که امانوئل ماکرون در نظر دارد، اتحادیه‌ای با چند سطح عضویت، یا به قول فرانسوی‌ها «اتحادیهٔ چند دنده». راهبرد دوم صبر و انتظار برای پایان دوران حکومت ترامپ است. هردوی این راهبردها تضمین قطعی‌ای ندارند و درست به همین دلیل است که اروپا نمی‌تواند در چنین وضعیتی بند نافش را از آمریکا جدا کند. با اینحال رهبران اروپایی تلاش می‌کنند تا از فرصت بدست آمده (خروج آمریکا از برجام) بهره ببرند تا برخی از حساب‌هایشان را از قیّم سیاسی و امنیتی‌شان جدا کنند.

 

پا نوشت :

Previous post آیا اروپایی‌ها می‌توانند به شعارهایشان علیه آمریکا عمل کنند ؟
Next post رویکردِ شِبهِ-ایدئولوژیکِ لیبرال‌های غیردینی / نقدی بر آرش نراقی

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *