۱- پسرِ نوح
در جامعهی سنتی ایرانی که سلسلهمراتب پدر و فرزندی بسیار مهم است و میراثخواری جایگاه برجستهای دارد؛ پیروی نکردن از پدر گناه نابخشودنیای به حساب میآید. بویژه اگر پدر شخصیت برجستهای باشد و پسر بخواهد بر خلاف رویکرد پدر عمل کند. اینجاست که جامعه عرصه را به او تنگ میکند و به همین راحتی به او اجازهی تغییر فاز نمیدهد.
سعدی میگوید: «پسر نوح چو با بدان بنشست / خاندان نبوتش گم شد». همانطور که میبینیم در اینجا «پسر نوح» به عنوان نماد گمراهی پسر و انحراف از راه پدر تبدیل شده و در طول تاریخ هم این نگاه بین مردم ایران زنده بوده و ادبیات ما آکنده از این مفهوم است. به طوریکه امروز بخشی از محافظهکاران علی مطهری را «پسر نوح» مینامند. از نظر آنان علی از راه پدرش مرتضی منحرف شده است و دیگر شایستهی احترامی که به واسطهی این رابطهی پدر و فرزندی داشت، نیست.
۲- پسرِ مرتضی
آیا علی مطهری پسر نوح است؟ یعنی از راه پدرش منحرف شده و راه دیگری درپیش گرفتهاست؟
بنابر اسطورهها، پسر نوح از همکاری با پدرش سر باز زد، با دشمنانش همنشین شد و در نهایت هم سوار کشتی نوح نشد و قربانی طوفان گشت. (البته آرانوفسکی در فیلماش روایتی دیگر عرضه میکند.) آیا علی مطهری ساز مخالفت با پدرش را مینوازد؟ آیا او با دشمنان علامه مرتضی مطهری همنشین شده است و راه دیگری را انتخاب کرده است؟
پاسخ این پرسشها به روشنی «نه» است. علی مطهری نه تنها راهش را از پدرش جدا نکرده، بلکه امروز هزینهی ایستادگی در مسیر آموزههای مرتضی مطهری را میپردازد. در واقع او امروز در مقام سخن، کمتر حرفی از خودش میزند. بلکه بیشتر ارجاع به گفتههای پدرش میدهد و عملاش را با آنها تنظیم میکند. عملکردی که در چند سال گذشته هزینههای سنگینی برایش بههمراه داشته و دارد. اگر بخواهیم عملکرد او را با یکی از اسطورههای دینی و تاریخی تطبیق کنیم، باید او را با حسین بن علی مقایسه کنیم که در راه پیروی از سیرهی پدرش، بالاترین هزینههای ممکن را پرداخت.
۳- پسر معاویه
البته پسر معاویه، یزید، از همان آغاز همچون پدرش عملکرد و سیرهی خلیفهی چهارم و امام اول شیعیان، امام علی را قبول نداشت. اما نمیتوانست حسین پسر وی را به پیروی از پدرش محکوم کند. چه بسا اگر این سیاست را پیش میگرفت، یعنی میگفت «حسین راه پدرش را ادامه میدهد، پس من او را سرکوب میکنم»، باعث محبوبیت بیشتر امام حسین و بسیج مردمی به نفع او میشد. یا دستکم در دل همراهان خودش تردید میانداخت. پس با انتخاب راهی زیرکانهتر، حسین را به عنوان خارجی (خارج شده از دین)، فتنهگر و منحرف معرفی کرد. در واقع «پسر محمد» را به «پسر نوح» تشبیه کرد و نخبهگان جامعه را به مخالفت و یا دستکم سکوت در برابر او کشانید.
عملکرد دستگاه تبلیغاتی اقتدارگرایان افراطی در حاکمیت فعلی ایران در برابر حقخواهی علی مطهری را میتوان به عملکرد هوشمندانهی دستگاه یزید تشبیه کرد. عملکردی که آنچنان موفق است که میتواند عدهای را بسیج کند تا سخنگو و میراثدارِ شهید مطهری را مورد ضرب و شتم قرار دهند و با سنگ و چوب و چماق به جان او بیافتند.
***
من این چند خط را تنها برای آن دسته از دوستان مذهبیام نوشتم که اسیر مغالطهی «پسر نوح» شدهاند و این استدلال در دل آنها تردید انداخته است و آنها را نسبت به ظلمی که به این فرد میشود بیتفاوت کرده است. هدف من یادآوری این نکته بود که پسر نوح آشکارا رودرروی پدرش قرار گرفت و از او اعلام برائت کرد. اما علی مطهری امروز کاری به جز تکرار حرفهای پدرش نمیکند و نشان داده است که حاضر است هر هزینهای را برای پاسداری از میراث شهید مرتضی مطهری بپردازد. همان کاری که حسین بن علی کرد. اگر حسینی نیستید، و حتی زینبی هم نیستید، لااقل یزیدی نباشید.
چنانچه با من موافقید، درخواست میکنم این یادداشت را به دست کسانی برسانید که احتمال میدهید درگیر این مسئله باشند. شاید به آنها و به حق کمک شود.