چند وقت پیش سخنرانی‌ای از آقای کیانوش‌راد درباره‌ی ضرورت فعالیت جبهه‌ای خواندم که در آن به نکته‌های قابل توجهی اشاره شده بود.

فردا هم نخستین کنگره‌ی حزب تازه‌تاسیس اتحاد ملت است. حزبی که اعضای آن از پرسابقه‌ترین فعالان سیاسی کشورند و من افتخار شاگردی و همکاری با برخی از این عزیزان را دارم. لازم دیدم چند نکته را به گفته‌های آقای کیانوش‌راد بیافزایم.

حزب اتحاد ملت ایران اسلامی
حزب اتحاد ملت ایران اسلامی

به نظر می‌رسد که این دوگانه‌ی حزب/جبهه دوگانه‌ی اصیلی نیست. از این جهت که تفاوت ماهیتی‌ای بین جبهه و حزب وجود ندارد. به‌سادگی می‌توانیم بگوییم که جبهه همان حزب است و حزب هم همان جبهه. اگر توافق داشته باشیم که حزبْ سازمانی سیاسی است که برای هدف سیاسیِ مشخصی شکل می‌گیرد، آنگاه می‌توانیم به این نتیجه برسیم که جبهه نیز نوعی حزب است. درواقع این‌دو هم ارز یکدیگر و در رقابت با یکدیگر نیستند. بلکه جبهه نوعی از سازماندهی حزبی است که بر مبنای شرایط، هدف‌ها و منطق‌های خاص شکل می‌گیرد. معمولن هم گروه‌هایی که به دنبال اجماع‌های فراگیر هستند به دنبال سازماندهی جبهه‌ای می‌روند. مثل «اتحاد جنبش مردمی» در فرانسه (حزب سابق نیکلا سارکوزی که چند ماه پیش به «جمهوری‌خواهان» تغییرنام پیدا کرد) یا جبهه‌ی چپ یا جبهه‌ی ملی در همین کشور. دو حزب بزرگ آمریکا نیز سازماندهی کاملن جبهه‌ای دارند که درون خود ائتلاف‌های مختلف و متنوعی را تشکیل می‌دهند. جبهه‌ی ملی ایران و یا حزب جمهوری اسلامی و جبهه‌ی مشارکت هم نمونه‌های وطنی چنین سازماندهی‌ای بوده‌اند. برخلاف حزب‌های کوچک و آهنین، حزب‌های جبهه‌ای ساختار سفت و سختی ندارند. اما در کنار شفافیت و کارآمدی در سازوکارهای تصمیم‌گیری نیروهای مختلف در این حزب آزادی عمل قابل توجهی دارند.

یکی از مهمترین اشکال‌های فرهنگ حزبی در جامعه‌ی ما، تجربه‌ی حزب توده و دیگر حزب‌های استالینیتی است. حزب‌هایی که ساختار آهنین دارند و سلسله‌مراتب عمودیِ سفت و سختی بر آنها حاکم است و عضوها در واقع کارمندان یا برده‌های تشکیلات به حساب می‌آیند. خب این تجربه در تمام جهان شکست خورد. حتی امروز حزب سوسیالیست فرانسه در مسائل داخلی منطقه‌ها وارد نمی‌شود به کرات دیده می‌شود که در انتخابات مجلس یا شوراها و… در یک حوزه‌ی انتخابیه دو نامزد از این حزب در رقابت شرکت می‌کنند. (البته این درحالی‌ست که آنها مطمئن باشند یکی از این دو حتمن برنده خواهد شد.) خانم سگولن رویال که در سال ۲۰۰۷ نامزد ریاست جمهوری فرانسه بود، در سال ۲۰۱۳ در انتخابات پارلمانی از یک هم‌حزبی خود در شهر «راشل» شکست خورد و مرکزیت حزب، درحالیکه خانم رویال را برای ریاست مجلس فرانسه در نظر گرفته بود، نتوانست در رقابت آنها دخالت کند و اینگونه سگولن رویال نه تنها از ریاست مجلس فرانسه بازماند، بلکه در شهر خودش هم از نامزد هم‌حزبی‌اش شکست خورد.

حزب‌های جبهه‌ای معمولن حول یک رهبر، که اغلب نامزد ریاست‌جمهوری یا نخست‌وزیری یا مجلس است جمع می‌شوند. البته ممکن است دبیرکل و رییس تشکیلات کس دیگری باشد، اما رهبر حزب نامزد انتخاباتی آنها است. حتی اگر قرار باشد آنها با حزبی دیگر ائتلاف کنند، پیش از ائتلاف نامزدشان را معرفی می‌کنند و این نامزد نقش رهبری حزب را بر عهده می‌گیرد. البته روشن است که این نقش مادام‌العمر نیست و سازوکارهای داخلیِ روشن و کارآمدی برای تغییر آن تعبیه می‌شود. همچنین نقش دبیرکل با نقش رهبر/نامزد حزب تفاوت دارد.

خلاصه اینکه برخلاف تصور رایج ما، جبهه و حزب دو نوع متفاوت از فعالیت سیاسی نیستند. بلکه جبهه نوعی حزب و سازمان سیاسی است. در گفته‌ها و نوشته‌های بسیاری از دوستان دیده می‌شود که جبهه به عنوان یک گروه شلخته‌ و بی‌سر و ته سیاسی معرفی می‌گردد که به شکل هیاتی اداره، و برعکس حزب یک سازمان کارآمد و بابرنامه‌ی سیاسی در نظر گرفته می‌شود. درحالیکه چنین دوگانه‌ای وجود ندارد و دوگانه‌ی حزب/جبهه از بیخ گمراه‌کننده است.

به نظر من بهترین شکل برای حزبی مثل «اتحاد ملت» همان ساختار جبهه‌ای است. ساختاری که سازوکار درونی‌اش هم روشن و شفاف، هم دموکراتیک و پرجنب‌وجوش، و هم در سطح ملی بسیج کننده باشد.

در یادداشت بعدی سعی می‌کنم به آن چیزهایی که یک حزب نباید به آنها تبدیل شود اشاره کنم.

Previous post در جست‌وجوی فهمِ جنگِ قدرت / نگاهی به رمان گلف روی باروت
Next post کلیشه‌های گردن‌کلفت

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *